جدول جو
جدول جو

معنی گل قحبه - جستجوی لغت در جدول جو

گل قحبه
(گُ لِ قَ بَ / بِ)
گل دوروی. دزی گوید (ج 2 صص 794-795) : ’وردالحمار، نوعی از ’بهار’ یا ’کریانتم’ است. آنرا ’وردالفخار’ نیز نامند. و این گل از داخل سرخ و از خارج زرد است’. و ظاهراً صحیح کلمه وردالفجار، گل قحبه است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گل دوروی که گل رعنا باشد و آن گلی است که بیرون آن زرد و درون آن سرخ میباشد و عربان وردالفجار میگویند. (برهان) (آنندراج). رجوع به گل دورو و دوروی شود
لغت نامه دهخدا
گل قحبه
گل دو آتشه از گیاهان
تصویری از گل قحبه
تصویر گل قحبه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ لِ اُ بَ / بِ)
دوایی است که آنرا از شام آورند و عنبر بید نیز خوانند. گزندگی جانوران را نافع است و به عربی جعده خوانند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ دُمْ بَ / بِ)
نامی است که باغبانان در تهران به بداغ دهند. (یادداشت مؤلف). رجوع به بداغ شود
لغت نامه دهخدا
(گِ مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 15000 گزی شمال خاوری آمل، کنار رود خانه هراز. هوای آن معتدل و دارای 215 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هراز ومحصول آن برنج، کنف و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ نَ / نِ)
کلم گل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زن قحبه
تصویر زن قحبه
آنکه زن وی قحبه باشد زن روسپی زن جلب، دشنامی است مردان را زن جلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل لحنه
تصویر گل لحنه
کلم گل از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زن قحبه
تصویر زن قحبه
((~. قَ بَ یا بِ))
آن که زن وی روسپی باشد، دشنامی است مردان را، زن جلب
فرهنگ فارسی معین
کاسه ی بزرگ گلی
فرهنگ گویش مازندرانی